معنی فارسی dampy
B1مرطوب و خیس، معمولاً به وضعیت زمین یا اشیاء اشاره دارد که رطوبت دارند.
Slightly wet or moist; typically describes an uncomfortable level of dampness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از بارش باران، زمین مرطوب بود.
مثال:
The ground was dampy after the rain.
معنی(example):
لباسهای مرطوب بر روی پوست من احساس ناراحتی میکردند.
مثال:
The dampy clothes felt uncomfortable against my skin.
معنی فارسی کلمه dampy
:
مرطوب و خیس، معمولاً به وضعیت زمین یا اشیاء اشاره دارد که رطوبت دارند.