معنی فارسی daughterhood

B1

دختر بودن، مرحله‌ای از زندگی و رابطه‌های اجتماعی که فرد به عنوان دختر شناخته می‌شود.

The state or condition of being a daughter, encompassing the relationships and experiences associated with it.

example
معنی(example):

دختر بودن رابطه‌ای خاص بین والدین و دخترشان است.

مثال:

Daughterhood is a special bond between a parent and their daughter.

معنی(example):

او دختر بودنش و خاطراتی که با هم داشتند را گرامی داشت.

مثال:

She cherished her daughterhood and the memories they shared.

معنی فارسی کلمه daughterhood

: معنی daughterhood به فارسی

دختر بودن، مرحله‌ای از زندگی و رابطه‌های اجتماعی که فرد به عنوان دختر شناخته می‌شود.