معنی فارسی daughterkin
B1دخترکین به شبکههای عاطفی و ارتباطاتی اطلاق میشود که به شکل دخترانه شکل میگیرند.
An emotional concept describing bonds and relationships that resemble those between daughters and their parents, often feeling like chosen family.
- NOUN
example
معنی(example):
دخترکین به ارتباطاتی اشاره دارد که با دوستان دخترگونهمان احساس میکنیم.
مثال:
Daughterkin refers to the connections we feel with our daughter-like friends.
معنی(example):
مفهوم دخترکین بر پیوندهای خانواده انتخابی تأکید دارد.
مثال:
The concept of daughterkin emphasizes chosen family bonds.
معنی فارسی کلمه daughterkin
:
دخترکین به شبکههای عاطفی و ارتباطاتی اطلاق میشود که به شکل دخترانه شکل میگیرند.