معنی فارسی dawing
B1فهم ناگهانی یا کشف چیز جدید، به ویژه در مورد حقیقت یا واقعیت.
The act of beginning to realize something or coming into awareness.
- OTHER
example
معنی(example):
او در حال داوینگ ایدههای جدیدی برای پروژهاش است.
مثال:
She is dawning on new ideas for her project.
معنی(example):
درک داوینگ او همه چیز را تغییر داد.
مثال:
His dawning realization changed everything.
معنی فارسی کلمه dawing
:
فهم ناگهانی یا کشف چیز جدید، به ویژه در مورد حقیقت یا واقعیت.