معنی فارسی daydreamt
B1واژهای که برای توصیف عمل خیالپردازی به کار میرود.
The past tense of daydream; to have engaged in daydreaming.
- VERB
example
معنی(example):
او در حین مطالعه دربارهٔ شغل آیندهاش خیال بافی کرد.
مثال:
He daydreamt about his future career while studying.
معنی(example):
او اغلب دربارهٔ سفر به سرتاسر جهان خیال بافی میکرد.
مثال:
She often daydreamt about traveling the world.
معنی فارسی کلمه daydreamt
:
واژهای که برای توصیف عمل خیالپردازی به کار میرود.