معنی فارسی dayglow
B2نور درخشان و واضحی که در طول روز وجود دارد.
The bright and vibrant light present during the day, often associated with fluorescence.
- NOUN
example
معنی(example):
نور روز از غروب آفتاب نفسگیر بود.
مثال:
The dayglow from the sunset was breathtaking.
معنی(example):
آنها از رنگهای روزگلو برای ایجاد یک دیوارنگاری زنده استفاده کردند.
مثال:
They used dayglow paints to create a vibrant mural.
معنی فارسی کلمه dayglow
:
نور درخشان و واضحی که در طول روز وجود دارد.