معنی فارسی dazingly
B1به طور شگفتانگیز، موجودیتی که چشمان را خیره میکند.
In a manner that is amazing or astonishing.
- ADVERB
example
معنی(example):
نمایش به طرز شگفتانگیزی روشن و پررنگ بود.
مثال:
The show was dazingly bright and colorful.
معنی(example):
او به طرز شگفتانگیزی درباره سفرهایش در سرتاسر جهان صحبت کرد.
مثال:
He spoke dazingly about his travels around the world.
معنی فارسی کلمه dazingly
:
به طور شگفتانگیز، موجودیتی که چشمان را خیره میکند.