معنی فارسی de-colonising

B1

عمل در حال انجام دموکالونی‌ کردن به معنای تلاش برای اصلاح نفوذ مستعمره‌ ها در جوامع و سیستم‌ها است.

The ongoing process of liberating from colonial influences or control.

example
معنی(example):

تمرکز بر دموکالونی‌ کردن شیوه‌ها در بسیاری از زمینه‌ها در حال افزایش است.

مثال:

The focus on de-colonising practices is gaining momentum in many fields.

معنی(example):

او از دموکالونی‌ کردن خدمات اجتماعی حمایت می‌کند تا بهتر به جوامع متنوع خدمت کند.

مثال:

She advocates for de-colonising social services to better serve diverse communities.

معنی فارسی کلمه de-colonising

: معنی de-colonising به فارسی

عمل در حال انجام دموکالونی‌ کردن به معنای تلاش برای اصلاح نفوذ مستعمره‌ ها در جوامع و سیستم‌ها است.