معنی فارسی de-colonised

B1

دموکالونی‌ شدن به معنای آزاد شدن از تأثیرات مستعمره‌ ها و برقراری هویت اصلی است.

Having been liberated from colonial control or influence.

example
معنی(example):

این روستا پس از سال‌ها مبارزه برای استقلال دموکالونی‌ شد.

مثال:

The village was de-colonised after years of struggle for independence.

معنی(example):

او بررسی کرد که چگونه هنر دموکالونی‌ شده تا میراث فرهنگی واقعی را منعکس کند.

مثال:

He studied how art has been de-colonised to reflect true cultural heritage.

معنی فارسی کلمه de-colonised

: معنی de-colonised به فارسی

دموکالونی‌ شدن به معنای آزاد شدن از تأثیرات مستعمره‌ ها و برقراری هویت اصلی است.