معنی فارسی de-conflicted
B2اصلاح تنش یا تداخل در یک برنامه یا وضعیت، به گونهای که هیچ چیزی در تضاد یا مشکل نباشد.
To resolve conflicts or tensions in a schedule or situation.
- VERB
example
معنی(example):
مدیر برنامه را برای جلوگیری از تداخل زمانی اصلاح کرد.
مثال:
The manager de-conflicted the schedule to avoid double bookings.
معنی(example):
ما برنامههای خود را تنظیم کردیم تا اطمینان حاصل کنیم که همه میتوانند در جلسه شرکت کنند.
مثال:
We de-conflicted our plans to ensure everyone could attend the meeting.
معنی فارسی کلمه de-conflicted
:
اصلاح تنش یا تداخل در یک برنامه یا وضعیت، به گونهای که هیچ چیزی در تضاد یا مشکل نباشد.