معنی فارسی de-conflicting
B1فرآیند رفع تضاد در تخصیص منابع یا برنامهها.
The act of resolving conflicts in resource allocation.
- VERB
example
معنی(example):
سیستم طوری طراحی شده است که تخصیص منابع را هماهنگ کند.
مثال:
The system is designed for de-conflicting resource allocation.
معنی(example):
هماهنگ کردن برنامهها کار دشواری بود.
مثال:
De-conflicting the schedules was a challenging task.
معنی فارسی کلمه de-conflicting
:
فرآیند رفع تضاد در تخصیص منابع یا برنامهها.
