معنی فارسی de-controlled
B1وضعیتی که در آن کنترل از روی یک سیستم برداشته میشود.
A state where control has been removed from a system.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیستم برای انجام تنظیمات، از کنترل خارج شد.
مثال:
The system was de-controlled to allow for adjustments.
معنی(example):
زمانی که از کنترل خارج شدند، ماشینها به طور آزادانهتری عمل کردند.
مثال:
Once de-controlled, the machines functioned more freely.
معنی فارسی کلمه de-controlled
:
وضعیتی که در آن کنترل از روی یک سیستم برداشته میشود.