معنی فارسی de-mined

B1

زمینی که فرایند مین‌زدایی بر روی آن انجام شده است.

Having been cleared of land mines.

example
معنی(example):

زمین سال گذشته با موفقیت مین‌زدایی شد.

مثال:

The land was de-mined successfully last year.

معنی(example):

او سایت‌های مین‌زدایی شده را برای ایمنی بررسی کرد.

مثال:

She checked the de-mined sites for safety.

معنی فارسی کلمه de-mined

: معنی de-mined به فارسی

زمینی که فرایند مین‌زدایی بر روی آن انجام شده است.