معنی فارسی de-mining

B1

فرایند حذف مین‌ها از یک منطقه، معمولاً پس از جنگ.

The process of removing land mines from an area.

example
معنی(example):

مین‌زدایی بخش حیاتی از بازسازی پس از جنگ است.

مثال:

De-mining is a critical part of post-war recovery.

معنی(example):

این سازمان بر مین‌زدایی از مناطق تحت تأثیر درگیری تمرکز دارد.

مثال:

The organization focuses on de-mining areas affected by conflict.

معنی فارسی کلمه de-mining

: معنی de-mining به فارسی

فرایند حذف مین‌ها از یک منطقه، معمولاً پس از جنگ.