معنی فارسی deathrate

B1

نرخ مرگ و میر، تعداد مرگ‌ها در یک جمعیت معین در یک دوره زمانی مشخص.

The ratio of deaths in a particular population during a specific period.

example
معنی(example):

نرخ مرگ و میر در منطقه به دلیل اپیدمی افزایش یافته است.

مثال:

The deathrate in the region has increased due to the epidemic.

معنی(example):

سیاست‌های دولتی به دنبال کاهش نرخ مرگ و میر در میان کودکان هستند.

مثال:

Government policies aim to reduce the deathrate among children.

معنی فارسی کلمه deathrate

: معنی deathrate به فارسی

نرخ مرگ و میر، تعداد مرگ‌ها در یک جمعیت معین در یک دوره زمانی مشخص.