معنی فارسی debadge
B2عمل حذف یا از بین بردن نشان یا علامت خاص از چیزی.
To remove official insignia or identification from an object or person.
- VERB
example
معنی(example):
دولت تصمیم به حذف نشان این اداره جنجالی گرفت.
مثال:
The government decided to debadge the controversial agency.
معنی(example):
بعد از جریمه شدن، او مجبور شد نشان ماشینش را بردارد.
مثال:
He had to debadge his car after being fined.
معنی فارسی کلمه debadge
:
عمل حذف یا از بین بردن نشان یا علامت خاص از چیزی.