معنی فارسی debaucher
B1شخصی که به فساد و بیبندوباری و لذتجویی میپردازد.
A person who engages in excessive indulgence or debauchery.
- NOUN
example
معنی(example):
فاسدکننده برای جشنهای extravagant شناخته شده بود.
مثال:
The debaucher was known for extravagant parties.
معنی(example):
به عنوان یک فاسدکننده، او افراد زیادی را به سبک زندگی مجلل خود جذب کرد.
مثال:
As a debaucher, he attracted many people to his lavish lifestyle.
معنی فارسی کلمه debaucher
:
شخصی که به فساد و بیبندوباری و لذتجویی میپردازد.