معنی فارسی debauchment

B1

عمل یا فرایند فساد و بی‌بندوباری، به ویژه در جستجوی لذت.

The act or process of indulging in excessive pleasure or corruption.

example
معنی(example):

فساد به از دست دادن ارزش‌های شخصی می‌انجامد.

مثال:

Debauchment leads to a loss of personal values.

معنی(example):

فساد جوانان در جامعه نگرانی‌هایی به وجود آورد.

مثال:

The debauchment of the youth raised concerns in the community.

معنی فارسی کلمه debauchment

: معنی debauchment به فارسی

عمل یا فرایند فساد و بی‌بندوباری، به ویژه در جستجوی لذت.