معنی فارسی debituminize

B1

عملی که در آن قیر از مواد نفتی جدا می‌شود.

To remove bitumen from a substance, especially petroleum.

example
معنی(example):

آنها باید نفت خام را قبل از تصفیه دبیتومینه کنند.

مثال:

They need to debituminize the crude oil before refining.

معنی(example):

برای بهبود کیفیت، شرکت تصمیم به دبیتومینه کردن محصول گرفت.

مثال:

To improve quality, the company decided to debituminize the product.

معنی فارسی کلمه debituminize

: معنی debituminize به فارسی

عملی که در آن قیر از مواد نفتی جدا می‌شود.