معنی فارسی debtful
B1بدهکار، فردی که به دیگران پول یا منافع مالی بدهکار است.
Having an obligation to pay money to another party.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از قرض گرفتن پول از دوستش احساس بدهکاری کرد.
مثال:
He felt debtful after borrowing money from his friend.
معنی(example):
بدهکار بودن میتواند باری بر روی سلامت مالی باشد.
مثال:
Being debtful can be a burden on one's financial health.
معنی فارسی کلمه debtful
:
بدهکار، فردی که به دیگران پول یا منافع مالی بدهکار است.