معنی فارسی debtorship

B1

بدهکاری، وضعیتی که فرد در آن بدهی مالی دارد و باید آن را مدیریت کند.

The state of being in debt; the condition of owing money.

example
معنی(example):

بدهکاری نیاز به مدیریت دقیق مالی دارد.

مثال:

Debtorship requires careful management of finances.

معنی(example):

بدهکاری می‌تواند منجر به استرس و اضطراب شود.

مثال:

A debtorship can lead to stress and anxiety.

معنی فارسی کلمه debtorship

: معنی debtorship به فارسی

بدهکاری، وضعیتی که فرد در آن بدهی مالی دارد و باید آن را مدیریت کند.