معنی فارسی decisional

B2

تصمیم‌گیری، فرآیند انتخاب میان گزینه‌ها با توجه به اطلاعات و شرایط موجود.

Relating to the making of decisions.

example
معنی(example):

فرآیند تصمیم‌گیری نیاز به بررسی دقیق دارد.

مثال:

The decisional process requires careful consideration.

معنی(example):

در یک نقش تصمیم‌گیری، باید مزایا و معایب را بسنجید.

مثال:

In a decisional role, one must weigh the pros and cons.

معنی فارسی کلمه decisional

: معنی decisional به فارسی

تصمیم‌گیری، فرآیند انتخاب میان گزینه‌ها با توجه به اطلاعات و شرایط موجود.