معنی فارسی decongestive

B1

تسکین احتقان، به دارویی یا روشی اطلاق می‌شود که برای کاهش گرفتگی بینی یا دیگر نواحی بدن طراحی شده است.

Referring to a substance that alleviates congestion, particularly in the nasal passages.

example
معنی(example):

این دارو اثر ضد احتقانی دارد تا به مسدود شدن بینی کمک کند.

مثال:

The medication has a decongestive effect to help with nasal blockage.

معنی(example):

او از اسپری ضد احتقانی برای بینی مسدودشده‌اش استفاده کرد.

مثال:

He used a decongestive spray for his stuffy nose.

معنی فارسی کلمه decongestive

: معنی decongestive به فارسی

تسکین احتقان، به دارویی یا روشی اطلاق می‌شود که برای کاهش گرفتگی بینی یا دیگر نواحی بدن طراحی شده است.