معنی فارسی deconsideration

B2

کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن یک تصمیم، رویکرد یا عمل به دلیل ناتوانی در مقابله با نیازهای کنونی.

The process of dismissing or rejecting previous decisions or practices that are no longer suitable.

example
معنی(example):

کنار گذاشتن روش‌های قدیمی برای پیشرفت مهم است.

مثال:

The deconsideration of outdated methods is important for progress.

معنی(example):

او خواستار کنار گذاشتن روش‌هایی شد که دیگر به جامعه خدمت نمی‌کنند.

مثال:

He urged the deconsideration of practices that no longer serve the community.

معنی فارسی کلمه deconsideration

: معنی deconsideration به فارسی

کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن یک تصمیم، رویکرد یا عمل به دلیل ناتوانی در مقابله با نیازهای کنونی.