معنی فارسی decontaminative

B1

اقداماتی برای پاکسازی یا زدودن آلودگی، به ویژه در زمینه‌های بهداشتی یا محیط زیست.

Describing actions or substances that are used to cleanse and remove contaminants.

example
معنی(example):

اقدامات ضد آلودگی پس از نشت شیمیایی ضروری بود.

مثال:

The decontaminative measures were necessary after the chemical spill.

معنی(example):

آنها پروتکل‌های ضد آلودگی را برای ایمنی اعمال کردند.

مثال:

They implemented decontaminative protocols to ensure safety.

معنی فارسی کلمه decontaminative

: معنی decontaminative به فارسی

اقداماتی برای پاکسازی یا زدودن آلودگی، به ویژه در زمینه‌های بهداشتی یا محیط زیست.