معنی فارسی decontextualises

B1

زدودن زمینه، عمل حذف کردن شرایط و زمینه‌هایی است که یک مفهوم را محصور می‌کنند.

Removes context from a statement or idea.

verb
معنی(verb):

To divest of context.

example
معنی(example):

او اغلب استدلال‌های خود را زدودن زمینه می‌کند تا آنها را کلی‌تر کند.

مثال:

She often decontextualises her arguments to make them more general.

معنی(example):

در فلسفه، گاهی اوقات یک مفهوم را برای کاوش در ذات آن زدودن زمینه می‌کنند.

مثال:

In philosophy, one sometimes decontextualises concepts to explore their essence.

معنی فارسی کلمه decontextualises

: معنی decontextualises به فارسی

زدودن زمینه، عمل حذف کردن شرایط و زمینه‌هایی است که یک مفهوم را محصور می‌کنند.