معنی فارسی deepsome

B2

عمیق یا با تعمق، با معنای جدی و پرمغز.

Having a quality of depth; profound or serious.

example
معنی(example):

جنگل در غروب کیفیتی عمیق داشت.

مثال:

The forest had a deepsome quality at dusk.

معنی(example):

صدای او تن عمیقی داشت که همه را مجذوب خود کرد.

مثال:

Her voice had a deepsome tone that captivated everyone.

معنی فارسی کلمه deepsome

: معنی deepsome به فارسی

عمیق یا با تعمق، با معنای جدی و پرمغز.