معنی فارسی deepnesses
B1عمقهای زیاد، به ویژه در موضوعات عمیق یا نظری.
The quality or state of being deep; profoundness.
- NOUN
example
معنی(example):
عمقهای اقیانوس هنوز به طور عمده مورد بررسی قرار نگرفتهاند.
مثال:
The deepnesses of the ocean are still largely unexplored.
معنی(example):
عمقهای افکار او دشوار برای درک بودند.
مثال:
The deepnesses of her thoughts were hard to comprehend.
معنی فارسی کلمه deepnesses
:
عمقهای زیاد، به ویژه در موضوعات عمیق یا نظری.