معنی فارسی deformative

B2

به امور یا نیروهایی که باعث تغییر شکل یا دفرماسیون می‌شوند اشاره دارد.

Causing or relating to a change in the shape or structure of something.

example
معنی(example):

نیروهای تغییر شکل در طول زلزله بر روی ساختار عمل کردند.

مثال:

The deformative forces acted upon the structure during the earthquake.

معنی(example):

هنرمندان اغلب اشکال دفرماتیو را برای الهام بخشیدن به کار خود پیدا می‌کنند.

مثال:

Artists often find deformative shapes to inspire their work.

معنی فارسی کلمه deformative

: معنی deformative به فارسی

به امور یا نیروهایی که باعث تغییر شکل یا دفرماسیون می‌شوند اشاره دارد.