معنی فارسی deformedly

B1

به شیوه‌ای که در آن شکل یا حالت طبیعی تغییر یافته یا آسیب دیده باشد.

In a manner that is distorted or altered from the usual form.

example
معنی(example):

او به طرز معیوبی لبخند زد و اثرات آسیب را نشان داد.

مثال:

He smiled deformedly, showing the effects of the injury.

معنی(example):

آن موجود به طرز معیوبی در جنگل حرکت کرد.

مثال:

The creature moved deformedly through the forest.

معنی فارسی کلمه deformedly

: معنی deformedly به فارسی

به شیوه‌ای که در آن شکل یا حالت طبیعی تغییر یافته یا آسیب دیده باشد.