معنی فارسی degradedness
B1وضعیتی که در آن کیفیت یا ساختار چیزی کاهش یافته است.
The state of being degraded or deteriorated.
- NOUN
example
معنی(example):
تجزیهپذیری منطقه پس از سالها بیتوجهی مشهود بود.
مثال:
The degradedness of the area was evident after years of neglect.
معنی(example):
دانشمندان تجزیهپذیری خاک را اندازهگیری کردند.
مثال:
Scientists measured the degradedness of the soil.
معنی فارسی کلمه degradedness
:
وضعیتی که در آن کیفیت یا ساختار چیزی کاهش یافته است.