معنی فارسی dehypnotized
B1شخصی که از حالت هیپنوتیزم خارج شده است.
Describing someone who has been brought out of a hypnotic state.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از اینکه از هیپنوتیزم خارج شد، احساس آرامش بیشتری کرد.
مثال:
He felt more relaxed after he was dehypnotized.
معنی(example):
بعد از اینکه از هیپنوتیزم خارج شد، او خاطراتش را به وضوح به خاطر آورد.
مثال:
Having been dehypnotized, she recalled her memories clearly.
معنی فارسی کلمه dehypnotized
:
شخصی که از حالت هیپنوتیزم خارج شده است.