معنی فارسی demembre
B2عمل جدا کردن بخشها برای تعمیر یا ترمیم.
The act of taking parts apart for repair or restoration.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند به نظر میرسد که مجسمههایش را با دقت جدا میکند.
مثال:
The artist seems to demembre his sculptures carefully.
معنی(example):
تفكيك به معنای جدا کردن قسمتها برای بازسازی است.
مثال:
To demembre means to take parts apart for restoration.
معنی فارسی کلمه demembre
:
عمل جدا کردن بخشها برای تعمیر یا ترمیم.