معنی فارسی demotivated
B1احساس دلسردی، از دست دادن انگیزه یا علاقه به انجام کار یا فعالیت.
Having lost motivation or enthusiasm.
- verb
verb
معنی(verb):
To decrease the motivation of a person or a group.
example
معنی(example):
پس از نتایج سخت آزمون، او احساس دلسردی کرد.
مثال:
After the tough exam results, she felt demotivated.
معنی(example):
بسیاری از کارمندان به دلیل عدم شناسایی دلسرد شدهاند.
مثال:
Many employees are demotivated by the lack of recognition.
معنی فارسی کلمه demotivated
:
احساس دلسردی، از دست دادن انگیزه یا علاقه به انجام کار یا فعالیت.