معنی فارسی demystification
C1از بین بردن ابهامات و پیچیدگیها، روشن کردن موضوعات.
The process of making something clear and understandable.
- NOUN
example
معنی(example):
شکستن رمز و راز فرایند به همه کمک کرد تا درک کنند.
مثال:
The demystification of the process helped everyone understand.
معنی(example):
سخنرانی او شکستن رمز و راز نظریههای پیچیده را ارائه داد.
مثال:
His lecture provided a demystification of complex theories.
معنی فارسی کلمه demystification
:
از بین بردن ابهامات و پیچیدگیها، روشن کردن موضوعات.