معنی فارسی denizate

B2

عملیاتی برای قراردادن چیزی در دسترس شهروندان یا ایجاد حس تعلق به یک جامعه.

To make something accessible or relevant to citizens or residents.

example
معنی(example):

دنیزات کردن به معنای وارد کردن چیزی به حیطه شهروندان است.

مثال:

To denizate is to bring something within the realm of citizens.

معنی(example):

سیاست به دنبال دنیزات کردن خدمات برای افزایش مشارکت جامعه است.

مثال:

The policy aims to denizate the services to enhance community participation.

معنی فارسی کلمه denizate

: معنی denizate به فارسی

عملیاتی برای قراردادن چیزی در دسترس شهروندان یا ایجاد حس تعلق به یک جامعه.