معنی فارسی denize

B1

عملیاتی برای قراردادن فردی در عضویت یک جامعه یا گروه.

To make someone a part of a community or group.

example
معنی(example):

دنیز کردن یک جامعه می‌تواند حس تعلق را تقویت کند.

مثال:

To denize a community can foster a sense of belonging.

معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند اعضای جدید گروه را دنیز کنند.

مثال:

They decided to denize the new members of the group.

معنی فارسی کلمه denize

: معنی denize به فارسی

عملیاتی برای قراردادن فردی در عضویت یک جامعه یا گروه.