معنی فارسی denotative

B2

مرتبط با بیان واضح و مشخص یک مفهوم؛ بدون تفسیرهای اضافی.

Relating to denotation; having a clear and exact meaning.

example
معنی(example):

معنای دلالتی روشن و ساده است.

مثال:

A denotative meaning is clear and straightforward.

معنی(example):

در ادبیات، کلمات دلالتی به روشن شدن نیّت نویسنده کمک می‌کنند.

مثال:

In literature, denotative words help clarify the author's intent.

معنی فارسی کلمه denotative

: معنی denotative به فارسی

مرتبط با بیان واضح و مشخص یک مفهوم؛ بدون تفسیرهای اضافی.