معنی فارسی dentel
B1ابزار یا وسیلهای که برای نظافت دندانها مورد استفاده قرار میگیرد.
A tool used in dental care for precise cleaning or procedures.
- NOUN
example
معنی(example):
دندانپزشک از ابزار دنتل برای تمیز کردن دقیق استفاده کرد.
مثال:
The dentist used a dentel tool for a precise cleaning.
معنی(example):
فرایند دنتل برای بهبودی بیمار حیاتی بود.
مثال:
The dentel process was crucial for the patient's recovery.
معنی فارسی کلمه dentel
:
ابزار یا وسیلهای که برای نظافت دندانها مورد استفاده قرار میگیرد.