معنی فارسی dentelated

B1

مرتبط با دندان‌ها یا بهداشت دهان.

Related to teeth or oral hygiene.

example
معنی(example):

این مستند به صورت دنتلایتد ساخته شده بود تا اهمیت بهداشت دندان را نشان دهد.

مثال:

The documentary was dentelated to show the importance of dental hygiene.

معنی(example):

یافته‌های تحقیقاتی که به سلامت دهان مرتبط بودند در این نشریه منتشر شد.

مثال:

Research findings dentelated to oral health were published in the journal.

معنی فارسی کلمه dentelated

: معنی dentelated به فارسی

مرتبط با دندان‌ها یا بهداشت دهان.