معنی فارسی dependancy
B1وابستگی، به معنای نیاز شدید به شخص یا چیزی در زندگی.
The condition of being dependent; reliance on others for support or aid.
- NOUN
example
معنی(example):
برخی استدلال میکنند که وابستگی میتواند رشد شخصی را مختل کند.
مثال:
Some argue that dependancy can hinder personal growth.
معنی(example):
وابستگی به داروهای خاص میتواند خطرناک باشد.
مثال:
Dependancy on certain medications can be risky.
معنی فارسی کلمه dependancy
:
وابستگی، به معنای نیاز شدید به شخص یا چیزی در زندگی.