معنی فارسی dependency culture
B2فرهنگی که در آن افراد به کمک‌های دولتی یا دیگران وابسته می‌شوند و خودکفایی را کاهش می‌دهد.
A social condition where individuals rely heavily on government assistance or others rather than being self-sufficient.
- noun
noun
معنی(noun):
A way of life characterized by a dependency on state benefits
example
معنی(example):
فرهنگ وابستگی در برخی جوامع می‌تواند به مسائل طولانی‌مدت منجر شود.
مثال:
The dependency culture in some communities can lead to long-term issues.
معنی(example):
منتقدان استدلال می‌کنند که فرهنگ وابستگی مسئولیت شخصی را تضعیف می‌کند.
مثال:
Critics argue that a dependency culture discourages personal responsibility.
معنی فارسی کلمه dependency culture
:
فرهنگی که در آن افراد به کمک‌های دولتی یا دیگران وابسته می‌شوند و خودکفایی را کاهش می‌دهد.
