معنی فارسی depolishing
B1دپولیش کردن به فرایند کاهش براقیت و پایان سطح یک جسم اشاره دارد.
The act of removing polish or shiny surface from an object.
- VERB
example
معنی(example):
دپولیش کردن میتواند عیوب موجود در ماده را آشکار کند.
مثال:
Depolishing can often reveal imperfections in the material.
معنی(example):
فرایند دپولیش کردن اثر باستانی چندین ساعت طول کشید.
مثال:
The process of depolishing the artifact took several hours.
معنی فارسی کلمه depolishing
:
دپولیش کردن به فرایند کاهش براقیت و پایان سطح یک جسم اشاره دارد.