معنی فارسی depravedly

B1

به طرز فاسد یا غیر اخلاقی عمل کردن در رفتار یا انتخاب‌ها.

To act in a morally corrupt or perverse manner.

example
معنی(example):

او به طرز فاسدی عمل کرد زمانی که قوانین را نادیده گرفت.

مثال:

He acted depravedly when he disregarded the rules.

معنی(example):

شرور فیلم در طول داستان به طرز فاسدی رفتار کرد.

مثال:

The villain in the movie behaved depravedly throughout the story.

معنی فارسی کلمه depravedly

: معنی depravedly به فارسی

به طرز فاسد یا غیر اخلاقی عمل کردن در رفتار یا انتخاب‌ها.