معنی فارسی deprival
B2محرومیت به عمل یا فرایند گرفتن چیزی از کسی اشاره دارد.
The act of depriving someone of something; the state of being deprived.
- NOUN
example
معنی(example):
محرومیت میتواند به ناراحتی عاطفی جدی منجر شود.
مثال:
Deprival can lead to serious emotional distress.
معنی(example):
محرومیت از نیازهای اساسی یک مسئله بحرانی در بسیاری از مناطق است.
مثال:
The deprival of basic needs is a critical issue in many regions.
معنی فارسی کلمه deprival
:
محرومیت به عمل یا فرایند گرفتن چیزی از کسی اشاره دارد.