معنی فارسی derivatively
B2به روشی که به معنای غیرمستقیم یا وابسته به یک اصل یا اصل دیگر باشد.
In a manner that is derived from something else; indirectly.
- ADVERB
example
معنی(example):
این کلمه بهطور غیرمستقیم برای اشاره به معنای متفاوتی استفاده شد.
مثال:
The word was used derivatively to imply a different meaning.
معنی(example):
بهطور غیرمستقیم، استدلال او ایدههایی از نظریههای موجود قرض گرفت.
مثال:
Derivatively, her argument borrowed ideas from existing theories.
معنی فارسی کلمه derivatively
:
به روشی که به معنای غیرمستقیم یا وابسته به یک اصل یا اصل دیگر باشد.