معنی فارسی derivativeness
B2ویژگی یا حالتی که در آن چیزی از یک منبع دیگر مشتق شده یا وابسته باشد.
The quality of being derived from something else; dependence on prior works or ideas.
- NOUN
example
معنی(example):
مشتقبودگی کار او گاهی مورد انتقاد قرار میگرفت.
مثال:
The derivativeness of his work was sometimes criticized.
معنی(example):
منتقدان به مشتقبودگی در رمان او نسبت به آثار قبلی اشاره کردند.
مثال:
Critics noted the derivativeness in her novel compared to previous works.
معنی فارسی کلمه derivativeness
:
ویژگی یا حالتی که در آن چیزی از یک منبع دیگر مشتق شده یا وابسته باشد.