معنی فارسی desilvering
B1فرآیند یا عمل حذف نقره از یک شیء یا ماده، معمولاً شامل تکنیکهای خاص.
The act or process of removing silver from an object.
- NOUN
example
معنی(example):
حذف نقره از جواهرات نیاز به توجه دقیق داشت.
مثال:
Desilvering the jewelry required careful attention.
معنی(example):
فرآیند حذف نقره شامل درمانهای شیمیایی برای بازگرداندن شیء است.
مثال:
The desilvering process involves chemical treatments to restore the item.
معنی فارسی کلمه desilvering
:
فرآیند یا عمل حذف نقره از یک شیء یا ماده، معمولاً شامل تکنیکهای خاص.