معنی فارسی desistive
B1بخصوص به معنای جلوگیری از انجام عمل یا رفتار
An adjective indicating a tendency to refrain from doing something.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لحن خودداری کننده نامه او را وادار به تجدید نظر کرد.
مثال:
The desistive tone of the letter made him reconsider.
معنی(example):
یک رویکرد خودداری کننده غالباً میتواند از بروز درگیریها جلوگیری کند.
مثال:
A desistive approach can often help avoid conflicts.
معنی فارسی کلمه desistive
:
بخصوص به معنای جلوگیری از انجام عمل یا رفتار