معنی فارسی desoeuvre

B1

حالت یا وضعیتی که در آن فرد فعال یا مشغول به کار نیست.

State of being without work or activity; aimlessness.

example
معنی(example):

بعد از اینکه مدت طولانی بی‌کار بود، او احساس بی‌تابی کرد.

مثال:

After being desoeuvre for a long time, he felt restless.

معنی(example):

بی‌کاری می‌تواند به کمبود هدف و انگیزه منجر شود.

مثال:

Being desoeuvre can lead to a lack of purpose and motivation.

معنی فارسی کلمه desoeuvre

: معنی desoeuvre به فارسی

حالت یا وضعیتی که در آن فرد فعال یا مشغول به کار نیست.